معنی 훈련하다
훈련하다
انضباط برقرار کردن، قطار، آموزش دادن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 훈련하다
경련하다
경련하다
لَرزیدَن، تِکان دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی