معنی 회전하다
회전하다
غلتیدن، چرخاندن، چرخیدن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 회전하다
회전하는
회전하는
چَرخان، دَر حالِ چَرخِش
دیکشنری کره ای به فارسی
회수하다
회수하다
جُبران کَردَن، بازیابی، بازیابی کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
회복하다
회복하다
بازیابی کَردَن، بِهبود مِی یابَند
دیکشنری کره ای به فارسی
반전하다
반전하다
بَرعَکس کَردَن، مَعکوس
دیکشنری کره ای به فارسی
운전하다
운전하다
رانَندِگی کَردَن، رانَندِگی کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
충전하다
충전하다
بار دادَن، شارژ مُجَدَّد
دیکشنری کره ای به فارسی
도전하다
도전하다
چالِش کَردَن، چالِش، جُرأت داشتَن، نادیدِه گِرِفتَن
دیکشنری کره ای به فارسی
전하다
전하다
واسِطِه بودَن، بِه اِشتِراک بُگذارنَد
دیکشنری کره ای به فارسی