معنی 회복하다
회복하다
بازیابی کردن، بهبود می یابند
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 회복하다
정복하다
정복하다
فَتح کَردَن، تَسخیر کُنَد
دیکشنری کره ای به فارسی
항복하다
항복하다
تَسلِیم کَردَن، تَسلِیم شُدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
회전하다
회전하다
غَلتیدَن، چَرخاندَن، چَرخیدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
회수하다
회수하다
جُبران کَردَن، بازیابی، بازیابی کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
굴복하다
굴복하다
تَسلِیم شُدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
극복하다
극복하다
غَلَبِه کَردَن، غَلَبِه کُنَد، غَلَبِه پِیدا کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
반복하다
반복하다
حَلقِه زَدَن، تِکرَار کُنید، تِکرار کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
매복하다
매복하다
کَمین کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
축복하다
축복하다
بَخشیدَن، بَرَکَت دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی