معنی 활성화하다
활성화하다
فعّال کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 활성화하다
산성화하다
산성화하다
اَسیدی کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
비활성화하다
비활성화하다
غِیرِفَعّال کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی