معنی 혁신하다
혁신하다
نوآوری کردن، نوآوری کند، انقلاب کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 혁신하다
헌신하다
헌신하다
تَقدِیم کَردَن، اِختِصاص دَهَد
دیکشنری کره ای به فارسی
배신하다
배신하다
خِیانَت کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
갱신하다
갱신하다
تَجدید کَردَن، تَجدید
دیکشنری کره ای به فارسی