معنی 피를 흘리다
피를 흘리다
خونین کردن، خون ریخت
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 피를 흘리다
씨를 뿌리다
씨를 뿌리다
کاشتَن، بِکار
دیکشنری کره ای به فارسی
땀을 흘리다
땀을 흘리다
عَرَق ریختَن، عَرَق
دیکشنری کره ای به فارسی