معنی 포화시키다
포화시키다
اشباع کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 포화시키다
악화시키다
악화시키다
تَشدِید کَردَن، بَدتَر کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
약화시키다
약화시키다
تَضعیف کَردَن، تَضعیف شَوَد
دیکشنری کره ای به فارسی