معنی 튕기는
튕기는
پرش، جهنده
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 튕기는
튕기다
튕기다
پَریدَن، دادَن، بازگَشتَن
دیکشنری کره ای به فارسی