معنی 탐험하다
탐험하다
کاوش کردن، کاوش
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 탐험하다
경험하다
경험하다
تَجرُبِه کَردَن، تَجرُبِه
دیکشنری کره ای به فارسی
실험하다
실험하다
آزمایِش کَردَن، آزمایِش
دیکشنری کره ای به فارسی
시험하다
시험하다
آزمایِش کَردَن، تِست کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
모험하다
모험하다
ماجَراجویی کَردَن، ماجَراجویی
دیکشنری کره ای به فارسی
탐지하다
탐지하다
تَشخیص دادَن، تَشخیص دَهَد
دیکشنری کره ای به فارسی