معنی 탐내다
탐내다
طمع کردن، خوٰاستن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 탐내다
화내다
화내다
عَصَبانیَّت داشتَن، کینِه توز
دیکشنری کره ای به فارسی
광내다
광내다
صاف و بَرّاق کَردَن، جَلا دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی
보내다
보내다
اِرسال کَردَن، رَها کُن، فِرِستادَن، کِشتی فِرِستادَن
دیکشنری کره ای به فارسی
퍼내다
퍼내다
گِرِفتَن
دیکشنری کره ای به فارسی
끝내다
끝내다
تَمام کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی