معنی 코치하다
코치하다
مربّی کردن، مربّی
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 코치하다
설치하다
설치하다
نَصب کَردَن، نَصب کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
배치하다
배치하다
دَستِه بَندی کَردَن، مَحَل، اِستِقرار دادَن، قَرار دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی
전치하다
전치하다
جایگُزین کَردَن، جابِجا کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
일치하다
일치하다
هَمزَمان بودَن، مُطابِقَت دادَن، مُطابِقَت داشتَن، مُساوی بودَن
دیکشنری کره ای به فارسی
납치하다
납치하다
آدَم رُبایی کَردَن، آدَم رُبایی، رُبودَن
دیکشنری کره ای به فارسی