معنی 캠프하다
캠프하다
اردوگاه زدن، اردوگاه
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 캠프하다
점프하다
점프하다
پَرِش کَردَن، پَرِش
دیکشنری کره ای به فارسی