معنی 침식하다
침식하다
فرسایش یافتن، فرسایش
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 침식하다
질식하다
질식하다
خَفِه کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
과식하다
과식하다
پُرخُوری کَردَن، پُرخُوری
دیکشنری کره ای به فارسی
번식하다
번식하다
تَولِید مِثل کَردَن، تَکثِیر کُنَند
دیکشنری کره ای به فارسی
일식하다
일식하다
گِرِفتِگی کَردَن، کُسُوف
دیکشنری کره ای به فارسی
인식하다
인식하다
شِناختَن، تَشخیص دَهَد
دیکشنری کره ای به فارسی
장식하다
장식하다
زینَت دادَن، تَزئِین کُنید، تَزئِین کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
이식하다
이식하다
کاشتَن، پِیوَند
دیکشنری کره ای به فارسی
침해하다
침해하다
تَجاوُز کَردَن، نَقض کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
침투하다
침투하다
نُفوذ کَردَن، نُفوذ کُنَد
دیکشنری کره ای به فارسی