معنی 치료하다
치료하다
درمان کردن، درمان
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 치료하다
종료하다
종료하다
تَمام کَردَن، تَرک کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
완료하다
완료하다
کامِل کَردَن، کامِل
دیکشنری کره ای به فارسی
치유하다
치유하다
دَرمان کَردَن، شَفا دَهَد
دیکشنری کره ای به فارسی