معنی 측정할 수 없이
- 측정할 수 없이
- به طور غیرقابل سنجش، بی اندازه
واژههای مرتبط با 측정할 수 없이
측정할 수 없는
- 측정할 수 없는
- بی پایان، غِیرِ قابِلِ اَندازِه گیری، بی قِیمَت
소통할 수 없이
- 소통할 수 없이
- بِه طُورِ غِیرِقابِلِ اِرتِباط، قادِر بِه بَرقَراری اِرتِباط نیست
설명할 수 없이
- 설명할 수 없이
- بِه طُورِ غِیرِقابِلِ تَوضِیح، غِیرِ قابِلِ تُوضِیح
상상할 수 없이
- 상상할 수 없이
- بِه طُورِ غِیرِقابِلِ تَصَوُّر، غِیرِ قابِلِ تَصَوُّر
제어할 수 없이
- 제어할 수 없이
- بِه طُورِ غِیرِقابِلِ مُدیریَّت، غِیرِ قابِلِ کُنتُرُل
교정할 수 없게
- 교정할 수 없게
- بِه طُورِ غِیرِقابِلِ اِصلاح، بِه طُوری کِه نِمی تَوَان آن را اِصلاح کَرد
반박할 수 없이
- 반박할 수 없이
- غِیرِقابِلِ اِتِّهام، غِیرِ قابِلِ اِنکار
이해할 수 없이
- 이해할 수 없이
- به طور غیرقابل درک، غِیرِ قابِلِ دَرک
결정할 수 없는
- 결정할 수 없는
- غِیرِقابِلِ تَعیین، قادِر بِه تَصمِیم گیری نیست