معنی 취하게 하는
취하게 하는
مست، مست کننده
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 취하게 하는
취하게 하다
취하게 하다
مَست کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
산만하게 하는
산만하게 하는
حَواس پَرت کُنَندِه، حَواس پَرتی
دیکشنری کره ای به فارسی
습하게 하다
습하게 하다
مَرطوب کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
약하게 하다
약하게 하다
ضَعیف کَردَن، تَضعیف شَوَد
دیکشنری کره ای به فارسی
불안하게 하는
불안하게 하는
آزاردَهَندِه، ناراحَت کُنَندِه
دیکشنری کره ای به فارسی
단념하게 하는
단념하게 하는
بازدارَندِه، دِلسَرد کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
당황하게 하는
당황하게 하는
گیج کُنَندِه، نِگَران کُنَندِه
دیکشنری کره ای به فارسی
하게 하다
하게 하다
اِجازِه دادَن، دارَند
دیکشنری کره ای به فارسی