جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با 충전하다

충돌하다

충돌하다
تَصَادُم کَردَن، بَرخُورد، تَصَادُف کَردَن، تَضَاد داشتَن، سُقوط کَردَن، بِه شِدَّت کوبیدَن
دیکشنری کره ای به فارسی