معنی 축적하다
축적하다
جمع شدن، انباشته شدن، جمع آوری کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 축적하다
축하하다
축하하다
جَشن گِرِفتَن، تَبریک گُفتَن
دیکشنری کره ای به فارسی
축복하다
축복하다
بَخشیدَن، بَرَکَت دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی
추적하다
추적하다
تَعقِیب کَردَن، مَسیر، رَدیابی کَردَن، پِیگیری کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی