معنی 추방하다
추방하다
تبعید کردن، اخراج کردن، برکنار کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 추방하다
처방하다
처방하다
نُسخِه نِوِشتَن، تَجویز کُنَد
دیکشنری کره ای به فارسی
해방하다
해방하다
آزاد کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
모방하다
모방하다
تَقلِید کَردَن، تَقلِید کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
비방하다
비방하다
تُهمَت زَدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
추측하다
추측하다
حَدس زَدَن، حَدس بِزَن، گُمان کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
추출하다
추출하다
اِستِخراج کَردَن، اِستِخراج کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
추천하다
추천하다
پیشنَهاد کَردَن، تَوصِیَه می کُنَند
دیکشنری کره ای به فارسی
추정하다
추정하다
تَخمِین زَدَن، بَرآوُرد
دیکشنری کره ای به فارسی
추적하다
추적하다
تَعقِیب کَردَن، مَسیر، رَدیابی کَردَن، پِیگیری کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی