معنی 철자하다
철자하다
هجّی کردن، طلسم
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 철자하다
철회하다
철회하다
بازپَس کِشیدَن، بَرداشتَن، پَس گِرفتَن
دیکشنری کره ای به فارسی
철거하다
철거하다
ویران کَردَن، تَخرِیب
دیکشنری کره ای به فارسی
투자하다
투자하다
سَرمایِه گُذاری کَردَن، سَرمایِه گُذاری کُنید، صاحِب شُدَن
دیکشنری کره ای به فارسی