معنی 찡그리다
찡그리다
چهره در هم کشیدن، اخم کردن، عبوس کردن، چشمک زدن از درد
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 찡그리다
찡그리며
찡그리며
با اَخم، اَخم کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
쪼그리다
쪼그리다
دَم زدن، چُمباتمِه زَدَن، چَمبیدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
그리다
그리다
کِشیدَن، قُرعِه کِشی، نَقشِه کِشیدَن
دیکشنری کره ای به فارسی