معنی 질투하다
질투하다
بددل بودن، حسادت کن، حسادت کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 질투하다
질투하며
질투하며
با حَسادَت، حَسود
دیکشنری کره ای به فارسی
질투하는
질투하는
حَسود
دیکشنری کره ای به فارسی
질식하다
질식하다
خَفِه کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
질문하다
질문하다
پُرس و جو کَردَن، سُؤال بِپِرس، پُرسِش کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
침투하다
침투하다
نُفوذ کَردَن، نُفوذ کُنَد
دیکشنری کره ای به فارسی