معنی 질문하다
질문하다
پرس و جو کردن، سؤال بپرس، پرسش کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 질문하다
설문하다
설문하다
نَظَرسَنجی کَردَن، نَظَرسَنجی
دیکشنری کره ای به فارسی
질투하다
질투하다
بَددِل بودَن، حَسادَت کُن، حَسادَت کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
질식하다
질식하다
خَفِه کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
고문하다
고문하다
شِکَنجِه دادَن، شِکَنجِه
دیکشنری کره ای به فارسی
방문하다
방문하다
بازدید کَردَن، بازدید کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
반문하다
반문하다
بازجویی کَردَن، سُؤال
دیکشنری کره ای به فارسی
심문하다
심문하다
بازجویی کَردَن، بازجویی
دیکشنری کره ای به فارسی