معنی 진보하다
진보하다
پیشرفت کردن، پیشرفت
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 진보하다
진화하다
진화하다
تَکَامُل یافتَن، تَکَامُل یابَد
دیکشنری کره ای به فارسی
진술하다
진술하다
بَیان کَردَن، دولَت
دیکشنری کره ای به فارسی
진동하다
진동하다
لَرزیدَن، لَرزِش
دیکشنری کره ای به فارسی
진단하다
진단하다
تَشخیص دادَن، تَشخیص دَهَد
دیکشنری کره ای به فارسی
홍보하다
홍보하다
تَبلِیغ کَردَن، تَرویج کُنَند
دیکشنری کره ای به فارسی
양보하다
양보하다
تَسلِیم کَردَن، بازدِه، گُذَشتَن، تَحویل دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی