معنی 증명하다
증명하다
گواهی دادن، ثابت کند، اثبات کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 증명하다
설명하다
설명하다
توضیح دادَن، تُوضِیح دَهید، تَصوِیر کِشیدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
서명하다
서명하다
اِمضا کَردَن، عَلامَت بِزَنید
دیکشنری کره ای به فارسی
지명하다
지명하다
مُشَخَّص کَردَن، نامزَد کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
증폭하다
증폭하다
تَقوِیت کَردَن، تَقوِیت کُنَند
دیکشنری کره ای به فارسی
증언하다
증언하다
گُواهی دادَن، شَهادَت دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی
증발하다
증발하다
تَبخِیر شُدَن، تَبخِیر شَوَد
دیکشنری کره ای به فارسی
증류하다
증류하다
تَقطِیر کَردَن، تَقطِیر
دیکشنری کره ای به فارسی
증가하다
증가하다
اَفزایِش دادَن، اَفزایِش دَهَد
دیکشنری کره ای به فارسی
발명하다
발명하다
اِبداع کَردَن، اِختِراع کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی