معنی 중재하다
중재하다
داوری کردن، واسطه، واسطه گری کردن، معتدل کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 중재하다
중요하다
중요하다
مُهِمّ بودَن، مُهِمّ اَست
دیکشنری کره ای به فارسی
중단하다
중단하다
مُتِوَقِّف کَردَن، تَوَقُّف
دیکشنری کره ای به فارسی
제재하다
제재하다
تَحرِیم کَردَن، تَحرِیم
دیکشنری کره ای به فارسی
존재하다
존재하다
وُجود داشتَن، وُجُود داشتِه باشَد
دیکشنری کره ای به فارسی