معنی 주름지게 하다
주름지게 하다
چروک انداختن، چین و چروک، چین چین کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 주름지게 하다
그늘지게 하다
그늘지게 하다
سایِه اَفکَندَن، سایِه
دیکشنری کره ای به فارسی
빚지게 하다
빚지게 하다
بِدِهکار کَردَن، بِدِهکار
دیکشنری کره ای به فارسی