معنی 조작하다
조작하다
دستکاری کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 조작하다
조각하다
조각하다
تراشیدَن، حَک کَردَن، مُجَسَّمِه ساختَن
دیکشنری کره ای به فارسی
조직하다
조직하다
سازماندِهی کَردَن، سازماندِهی
دیکشنری کره ای به فارسی
조종하다
조종하다
مانُور دادَن، کُنتُرُل کُنید، هِدایَت کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
조정하다
조정하다
تَنظِیم کَردَن، تَنظِیم کُنید، هَماهَنگ کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
조절하다
조절하다
تَنظِیم کَردَن، تَنظِیم کُنَد
دیکشنری کره ای به فارسی
조언하다
조언하다
مَشوِرَت دادَن، نَصیحَت کَردَن، نُوک زَدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
조사하다
조사하다
بَررَسی کَردَن، بَررَسی کُنید، تَحقِیق کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
조롱하다
조롱하다
تَمَسخُر کَردَن، مَسخَرِه کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
조깅하다
조깅하다
دَویدَن آرام، دَویدَن
دیکشنری کره ای به فارسی