معنی 조건을 달다
조건을 달다
شرط قرار دادن، شرط گذاشتن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 조건을 달다
주석을 달다
주석을 달다
توضیح دادَن، حاشیُه نِویسی کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
댓글을 달다
댓글을 달다
اِظهار نَظَر کَردَن، نَظَر بِدَهید
دیکشنری کره ای به فارسی
깃털을 달다
깃털을 달다
پَر پَرواز کَردَن، پَر
دیکشنری کره ای به فارسی