معنی 정박하다
정박하다
پارک کردن، لنگر
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 정박하다
정제하다
정제하다
تَصفِیَه کَردَن، پالایِش کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
정의하다
정의하다
تَعرِیف کَردَن، تَعرِیف کُنَد
دیکشنری کره ای به فارسی
정복하다
정복하다
فَتح کَردَن، تَسخیر کُنَد
دیکشنری کره ای به فارسی
정리하다
정리하다
تَرتِیب دادَن، سازماندِهی، سَر و سامان کَردَن، مُرَتَّب کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
정렬하다
정렬하다
هَم راستا کَردَن، مُرَتَّب کَردَن، تَرتِیب دادَن، رَد شُدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
정화하다
정화하다
پاکسازی کَردَن، خالِص کَردَن، پاک کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
반박하다
반박하다
مُخالِفَت کَردَن، رَد کَردَن، جَواب تُند دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی
압박하다
압박하다
فِشُردَن، فِشار، فِشار آوَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
도박하다
도박하다
قُمار کَردَن، قُمار
دیکشنری کره ای به فارسی