معنی 전화하다
전화하다
شماره گرفتن، تماس بگیرید، تماس گرفتن، تلفن زدن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 전화하다
소화하다
소화하다
هَضم کَردَن، هَضم
دیکشنری کره ای به فارسی
정화하다
정화하다
پاکسازی کَردَن، خالِص کَردَن، پاک کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
진화하다
진화하다
تَکَامُل یافتَن، تَکَامُل یابَد
دیکشنری کره ای به فارسی
법전화하다
법전화하다
کُدگُذاری کَردَن، بِه قانون تَبدیل شَوَد
دیکشنری کره ای به فارسی
전파하다
전파하다
تَکثِیر کَردَن، گُستَرِش
دیکشنری کره ای به فارسی
전치하다
전치하다
جایگُزین کَردَن، جابِجا کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
전진하다
전진하다
جِلو بُردَن، حَرَکَت رو بِه جِلو
دیکشنری کره ای به فارسی
전제하다
전제하다
پیشِ فَرض گِرِفتَن، پیش فَرض
دیکشنری کره ای به فارسی
전시하다
전시하다
نَمایِش دادَن، نَمایِشگاه
دیکشنری کره ای به فارسی