معنی 전제하다
전제하다
پیش فرض گرفتن، پیش فرض
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 전제하다
삭제하다
삭제하다
حَذف کَردَن، حَذف کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
정제하다
정제하다
تَصفِیَه کَردَن، پالایِش کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
배제하다
배제하다
جِلوگیری کَردَن، حَذف کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
억제하다
억제하다
مَحدود کَردَن، سَرکوب کَردَن، خاموش کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
전화하다
전화하다
شُمارِه گِرِفتَن، تَماس بِگیرید، تَماس گِرِفتَن، تِلِفُن زَدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
전파하다
전파하다
تَکثِیر کَردَن، گُستَرِش
دیکشنری کره ای به فارسی
전치하다
전치하다
جایگُزین کَردَن، جابِجا کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
전진하다
전진하다
جِلو بُردَن، حَرَکَت رو بِه جِلو
دیکشنری کره ای به فارسی
자제하다
자제하다
اِجتِناب کَردَن، خُودداری اَز
دیکشنری کره ای به فارسی