معنی 전시하다
전시하다
نمایش دادن، نمایشگاه
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 전시하다
지시하다
지시하다
راهنَمایی کَردَن، دَستور دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی
암시하다
암시하다
اِشارِه کَردَن، اِشارِه، کِنایِه زَدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
전화하다
전화하다
شُمارِه گِرِفتَن، تَماس بِگیرید، تَماس گِرِفتَن، تِلِفُن زَدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
전파하다
전파하다
تَکثِیر کَردَن، گُستَرِش
دیکشنری کره ای به فارسی
전치하다
전치하다
جایگُزین کَردَن، جابِجا کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
전진하다
전진하다
جِلو بُردَن، حَرَکَت رو بِه جِلو
دیکشنری کره ای به فارسی
전제하다
전제하다
پیشِ فَرض گِرِفتَن، پیش فَرض
دیکشنری کره ای به فارسی
전송하다
전송하다
مُنتَقِل کَردَن، اِنتِقال دَهَد
دیکشنری کره ای به فارسی
전달하다
전달하다
رِساندَن، تَحویل دَهید، مُنتَقِل کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی