معنی 재분배하다
재분배하다
توزیع مجدّد کردن، توزیع مجدّد
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 재분배하다
재배하다
재배하다
کاشتَن، کِشت کُنَند
دیکشنری کره ای به فارسی