معنی 잠그다
잠그다
بستن، غوطه ور کردن، قفل کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 잠그다
잠기다
잠기다
غوطِه وَر کَردَن، غَرق شُدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
담그다
담그다
غوطه وَر شُدَن، شیب، غَرق کَردَن، خیس کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی