معنی 임신한
임신한
باردار، حامله
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 임신한
배신한
배신한
بی وَفا، خِیانَت کَردِه
دیکشنری کره ای به فارسی
임박한
임박한
قَریب، قَریب الوُقوع
دیکشنری کره ای به فارسی
임대한
임대한
اِجارِه ای، اِجارِه شُدِه اَست
دیکشنری کره ای به فارسی
임신
임신
بارداری
دیکشنری کره ای به فارسی