معنی 일시적으로
- 일시적으로
- موقّتی، به طور موقّت، گذرا
واژههای مرتبط با 일시적으로
지시적으로
- 지시적으로
- بِه طُورِ اِشارِه ای، بِه صورَتِ نِشان دَهَندِه
과시적으로
- 과시적으로
- بِه طُورِ فَریبَندِه، بِه صورَتِ خودنَمایی، خودنَمایانِه
근시적으로
- 근시적으로
- بِه طُورِ کوتاه نِگَر، نَزدیک بینی، با ضَعف بینایی
암시적으로
- 암시적으로
- بِه طُورِ اِشارِه ای، بِه طُورِ ضِمنی، بِه طُورِ پیشنَهادی، بِه طُورِ تَلویحی
임시적으로
- 임시적으로
- بِه طُورِ مُقَدَّماتی، بِه طُورِ مُوَقَّت
일방적으로
- 일방적으로
- یِک طَرَفِه، بِه صورَت یِک طَرَفِه
일반적으로
- 일반적으로
- بِه طُورِ رایِج، بِه طُورِ کُلّی، بِه طُورِ مَعمول، بِه طُورِ عادّی، بِه طُورِ عُمومی، بِه طُورِ عام
묵시적으로
- 묵시적으로
- بِه طُورِ ضِمنی
원시적으로
- 원시적으로
- بِه طُورِ اِبتِدایی یا نُخُستین، بِه صورَتِ بَدوی