معنی 인식하다
인식하다
شناختن، تشخیص دهد
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 인식하다
질식하다
질식하다
خَفِه کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
과식하다
과식하다
پُرخُوری کَردَن، پُرخُوری
دیکشنری کره ای به فارسی
번식하다
번식하다
تَولِید مِثل کَردَن، تَکثِیر کُنَند
دیکشنری کره ای به فارسی
일식하다
일식하다
گِرِفتِگی کَردَن، کُسُوف
دیکشنری کره ای به فارسی
인증하다
인증하다
مُعتَبَر شِناختَن، گَواهی کُنَد، تَأیید کَردَن، گُواهی دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی
인정하다
인정하다
تَصوِیب کَردَن، تَشخیص دَهَد، پَذیرُفتَن
دیکشنری کره ای به فارسی
인접하다
인접하다
مُجاوِرَت داشتَن، مُجاوِر
دیکشنری کره ای به فارسی
인용하다
인용하다
اِرجاع دادَن، نَقلِ قُول، نَقلِ قُول کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
인쇄하다
인쇄하다
چاپ کَردَن، چاپ کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی