معنی 인식의
인식의
ادراکی، از آگاهی
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 인식의
생식의
생식의
تَولِیدی، غَذایِ خام
دیکشنری کره ای به فارسی
구식의
구식의
قَدیمی و کُهنِه، قَدیمی
دیکشنری کره ای به فارسی
인지의
인지의
شِناختی
دیکشنری کره ای به فارسی
인종의
인종의
نِژادی
دیکشنری کره ای به فارسی
인식된
인식된
شِناختِه شُدِه، شِناختِه شُدِه اَست
دیکشنری کره ای به فارسی
장식의
장식의
زینَتی، تَزئینی
دیکشنری کره ای به فارسی
인근의
인근의
نَزدِیکی، دَر نَزدیکی
دیکشنری کره ای به فارسی
인공의
인공의
ساختِگی، مَصنوعی، ساخت دَست اِنسان
دیکشنری کره ای به فارسی
인간의
인간의
اِنسانی، اِنسان
دیکشنری کره ای به فارسی