معنی 인사하다
인사하다
سلام دادن، سلام کردن، ادای احترام کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 인사하다
조사하다
조사하다
بَررَسی کَردَن، بَررَسی کُنید، تَحقِیق کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
필사하다
필사하다
رونِوِشت بَرداری کَردَن، رونِویسی
دیکشنری کره ای به فارسی
방사하다
방사하다
تاباندَن، تابِش می کُنَد
دیکشنری کره ای به فارسی
인증하다
인증하다
مُعتَبَر شِناختَن، گَواهی کُنَد، تَأیید کَردَن، گُواهی دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی
인정하다
인정하다
تَصوِیب کَردَن، تَشخیص دَهَد، پَذیرُفتَن
دیکشنری کره ای به فارسی
인접하다
인접하다
مُجاوِرَت داشتَن، مُجاوِر
دیکشنری کره ای به فارسی
인용하다
인용하다
اِرجاع دادَن، نَقلِ قُول، نَقلِ قُول کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
인식하다
인식하다
شِناختَن، تَشخیص دَهَد
دیکشنری کره ای به فارسی
인쇄하다
인쇄하다
چاپ کَردَن، چاپ کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی