معنی 인근의
인근의
نزدیکی، در نزدیکی
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 인근의
인지의
인지의
شِناختی
دیکشنری کره ای به فارسی
인종의
인종의
نِژادی
دیکشنری کره ای به فارسی
인식의
인식의
اِدراکی، اَز آگاهی
دیکشنری کره ای به فارسی
인공의
인공의
ساختِگی، مَصنوعی، ساخت دَست اِنسان
دیکشنری کره ای به فارسی
인간의
인간의
اِنسانی، اِنسان
دیکشنری کره ای به فارسی
최근의
최근의
اَخیراً، اَخیر
دیکشنری کره ای به فارسی