معنی 의심하다
의심하다
بی اعتمادی کردن، شک، مشکوک بودن، شک کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 의심하다
의지하다
의지하다
تِکیِه کَردَن، تِکیِه کُنید، پَناه بُردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
의존하다
의존하다
وابَستِه بودَن، بَستِگی دارَد
دیکشنری کره ای به فارسی
의장하다
의장하다
رَئیس بودَن، صَندَلی
دیکشنری کره ای به فارسی
의심하며
의심하며
با شَک، با شَک و تَردِید
دیکشنری کره ای به فارسی
의심하는
의심하는
شَکّاک، مَشکوک، بَدگُمان، بی اِعتِماد
دیکشنری کره ای به فارسی
의미하다
의미하다
مَنظور داشتَن، مَعنی، مَعنی دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی
의도하다
의도하다
قَصد داشتَن، قَصد دارَند، مَقصود بودَن
دیکشنری کره ای به فارسی