معنی 열매를 맺은
열매를 맺은
بارور، پربار
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 열매를 맺은
열매를 맺다
열매를 맺다
مَحصول دادَن، میوِه دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی
열매를 맺게
열매를 맺게
ثَمَرآوَر، میوِه دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی