معنی 연기하다
연기하다
تعطیل کردن، عمل کنید، به تعویق انداختن، تعویق انداختن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 연기하다
환기하다
환기하다
فِشار کَم کَردَن، تَهوِیَه کُنید، تَهوِیَه کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
야기하다
야기하다
عِلَّت آوَردَن، عِلَّت
دیکشنری کره ای به فارسی
연장하다
연장하다
طولانی کَردَن، تَمدِید کُنید، تَمدِید کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
연습하다
연습하다
تَمرین کَردَن، تَمرین کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
연락하다
연락하다
تَماس گِرِفتَن، تَماس بِگیرید
دیکشنری کره ای به فارسی
연구하다
연구하다
تَحقِیق کَردَن، مُطالِعِه کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
연결하다
연결하다
هَمراه بودَن، اِتِّصال، پِیوَند دادَن، اِتِّصال دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی
포기하다
포기하다
صَرفِ نَظَر کَردَن، تَسلِیم شُدَن، رَها کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
내기하다
내기하다
شَرط بَندی کَردَن، شَرط بَندی
دیکشنری کره ای به فارسی