معنی 연결하다
연결하다
همراه بودن، اتّصال، پیوند دادن، اتّصال دادن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 연결하다
해결하다
해결하다
حَل کَردَن، حَلّ کُنَد
دیکشنری کره ای به فارسی
연장하다
연장하다
طولانی کَردَن، تَمدِید کُنید، تَمدِید کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
연습하다
연습하다
تَمرین کَردَن، تَمرین کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
연락하다
연락하다
تَماس گِرِفتَن، تَماس بِگیرید
دیکشنری کره ای به فارسی
연기하다
연기하다
تَعطیل کَردَن، عَمَل کُنید، بِه تَعویق اَنداختَن، تَعویق اَنداختَن
دیکشنری کره ای به فارسی
연구하다
연구하다
تَحقِیق کَردَن، مُطالِعِه کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
판결하다
판결하다
قِضاوَت کَردَن، قِضاوَت کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی