معنی 압축하다
압축하다
فشرده کردن، فشرده کنید، فشردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 압축하다
압수하다
압수하다
تَصَادُر کَردَن، مُصادِرِه کُنَد، ضَبط کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
압박하다
압박하다
فِشُردَن، فِشار، فِشار آوَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
압도하다
압도하다
غَلَبِه کَردَن، غَرق کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
농축하다
농축하다
مُتِراکِم کَردَن، مُتِمَرکِز کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی