معنی 안정시키다
안정시키다
ثبات دادن، تثبیت کند، ثابت کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 안정시키다
진정시키다
진정시키다
آرام کَردَن، آرام باش
دیکشنری کره ای به فارسی
고정시키다
고정시키다
میخکوب کَردَن، رَفع کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
안심시키다
안심시키다
اِطمینان دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی