معنی 씨를 뿌리다
씨를 뿌리다
کاشتن، بکار
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 씨를 뿌리다
향수를 뿌리다
향수를 뿌리다
عِطر زَدَن، اِسپَری عِطر
دیکشنری کره ای به فارسی
피를 흘리다
피를 흘리다
خونین کَردَن، خون ریخت
دیکشنری کره ای به فارسی
후추를 뿌리다
후추를 뿌리다
فِلفِل زَدَن، فِلفِل بِپاشید
دیکشنری کره ای به فارسی