معنی 실행하다
실행하다
اجرا کردن، اجرا کنید
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 실행하다
수행하다
수행하다
رَهبَری کَردَن، اَنجام دَهَد، اَنجام دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی
발행하다
발행하다
مُنتَشِر کَردَن، مَوضوع
دیکشنری کره ای به فارسی
실현하다
실현하다
تَجَسُّم کَردَن، مُتِوَجِّه شُدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
실험하다
실험하다
آزمایِش کَردَن، آزمایِش
دیکشنری کره ای به فارسی
여행하다
여행하다
سَفَر کَردَن، سَفَر
دیکشنری کره ای به فارسی
시행하다
시행하다
اِجرایِ قانون کَردَن، اِجرا کُنَند
دیکشنری کره ای به فارسی
실패하다
실패하다
شِکَست خُوردَن، شِکَست بُخُورَد، اَز دَست دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی
실수하다
실수하다
اِشتِباه کَردَن، اِشتِباه کُن
دیکشنری کره ای به فارسی
이행하다
이행하다
بَرآوَردِه کَردَن، بَرآوَردِه کُند
دیکشنری کره ای به فارسی