معنی 실패하다
실패하다
شکست خوردن، شکست بخورد، از دست دادن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 실패하다
실현하다
실현하다
تَجَسُّم کَردَن، مُتِوَجِّه شُدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
실험하다
실험하다
آزمایِش کَردَن، آزمایِش
دیکشنری کره ای به فارسی
실행하다
실행하다
اِجرا کَردَن، اِجرا کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
실패하게
실패하게
نامُوَفَّق، شِکَست خُوردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
실수하다
실수하다
اِشتِباه کَردَن، اِشتِباه کُن
دیکشنری کره ای به فارسی